بیع الغرربیع چیزی که ظاهرش مشتری را گول زند و باطن آن مجهول باشد را بیع غرری گویند. ۱ - معنای غررغرر یعنی خطر، در معرض هلاک افتادن، اسم مصدر تغریر است، گفته میشود: «غرر بنفسه تغریرا: عرضها للهلکة و الاسم الغرر». چیزی که ظاهرش محبوب و باطنش مکروه باشد، جهل الحصول. ۲ - منظور از بیع غرریبیع چیزی که ظاهرش مشتری را گول زند و باطن آن مجهول باشد و گفتهاند: آن است که بدون تعهد و ثقت باشد. و ازهری گوید: بیع غرر شامل بیوع مجهوله است که بایع و مشتری به کنه آن پی نمیبرند. [۴]
النهایه، چاپ ایران، ۱۲۶۹ هـ ق. ماده «غرر».
[۵]
تاج العروس، ج۳، ص۴۴۳.
و در کتاب عوائد الایام می نویسد: بیع غرر بیعی است که یکی از عوضین آن در خطر یعنی در شرف هلاک و معرض تلف باشد. ۳ - حکم بیع غرریبیع غرر به اتفاق عامه و خاصه باطل است و حدیث نبوی بر بطلان آن تصریح میکند، بدین تعبیر: «نهی النبی(ص) عن بیع الغرر» و در تفسیر آن گفتهاند: مانند بیع پرنده در هوا و ماهی در آب. [۷]
المغنی (ابن قدامه) چاپ دارالمنار، ۱۳۶۷ هـ، ج۴، ص۲۵۱.
بالجمله چنانکه در کتاب المدونة الکبری می نویسد: غرر مفهومی است کلی که افراد و مصادیق زیادی دارد مانند جایی که ثمن یا مثمن مجهول باشد. و نیز مثل ماهی در آب و پرنده در هوا و شتر گم شده و برده فراری و بالاخره آنچه مردد بین سلامت و هلاکت باشد. [۸]
المدونة الکبری، چاپ مصر، ۱۳۲۳ هـ، ج۱۰، ص۳۸.
۴ - انواع غررغرر گاهی با جهل توأم است مانند عبد آبق (برده فراری) که صفات او مجهول است. و گاهی بدون جهل تحقق مییابد مثل عبد آبقی که صفاتش معلوم است و زمانی جهل بدون غرر محقق می شود مانند مکیل و موزون و معدود که کیل و وزن و عدد آن معلوم نباشد. [۹]
کتاب القواعد، تألیف شهید اول، ص۲۵۳.
۵ - موارد غرر در فقه اسلامیموارد غرر در فقه اسلامی بیشمار است لیکن میتوان آنها را در سه مورد ذیل خلاصه نمود: الف) مورد نخست آنجایی است که غرر یا خطر از جهت عدم اطمینان به امکان تسلیم باشد بدین معنی که یکی از عوضین مقدور التسلیم نباشد، مانند بیع فراری و پرنده در هوا و ماهی در آب. ب) مورد دوم جایی است که خطر از جهت عدم اطمینان به تحقق وجود باشد یعنی وجود یکی از عوضین مورد وثوق و اعتماد نباشد مانند بیع «عسب الفحل» نطفه حیوان نر و «حبل حبله» بچه جنینی که در شکم ناقه است. ج) مورد سوم جایی است که خطر از جهت جهل به مقدار یکی از عوضین یا جنس یا وصف آن باشد مثلاً مشتری به کمیت یا کیفیت مبیع جاهل باشد. [۱۰]
عوائد الایام، ص۲۹ـ۳۱.
۶ - پانویس
۷ - منبعجابری عربلو، محسن، فرهنگ اصطلاحات فقه فارسی، ص۱۳۲-۱۳۴. |